Загрузка...

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن/ مولانا #Молана#Шеъри форсӣ#sufism

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
آخرین غزل حضرت مولانا:
مولانا آخرین شعرش را در بستر بیماری و رنج درد و با عشق تمام سروده است.افلاکی در کتاب مناقب العارفین به این ماجرا اشاره کرده است: در آن شب که مریضی مولانا سخت شده بود خویشان اضطراب عظیم داشتند و سلطان ولد فرزند مولانا هر دم بی تابانه به سر پدر می آمد و باز تحمل آن حالت ناکرده وبیرون میرفت و مولانا این غزل آتشین را نظم فرمود:
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خرابِ شب گرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
اهل قونیه از کوچک و بزرگ بر جنازه مولانا حاضر شدند وعیسویان و یهودیان نیز که صلح جوی و نیک خواهی وی را آزموده بودن به همدردی اهل اسلام شیون میکردند.
The last ghazal of Hazrat Maulana:
Rumi wrote his last poem in the bed of illness and pain and full of love. Aflaki mentioned this story in the book Manaqib al-Arifin: On that night when Rumi's illness became severe, the relatives were very anxious and Sultan Walid, the son of Rumi, was always Tabaneh came to the father's head and could not bear that state again and went out and Rumi recited this fiery ghazal:
Leave me alone on the bed
Leave me, I'm a night wanderer
Mayim and Moj Soda alone night and day
You will come to forgive, you will go to persecute
The people of Konya, young and old, attended Rumi's body, and the Christians and Jews, who had experienced his peace-loving and benevolent nature, showed sympathy to the people of Islam.
رو سر بنه به بالين تنها مرا رها کن ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
ماييم و موج سودا شب تا به روز تنها خواهي بيا ببخشا خواهي برو جفا کن
از من گريز تا تو هم در بلا نيفتي بگزين ره سلامت ترک ره بلا کن
ماييم و آب ديده در کنج غم خزيده بر آب ديده ما صد جاي آسيا کن
خيره کشي است ما را دارد دلي چو خارا بکشد کسش نگويد تدبير خونبها کن
بر شاه خوبرويان واجب وفا نباشد اي زردروي عاشق تو صبر کن وفا کن
دردي است غير مردن آن را دوا نباشد پس من چگونه گويم کاين درد را دوا کن
در خواب دوش پيري در کوي عشق ديدم با دست اشارتم کرد که عزم سوي ما کن
گر اژدهاست بر ره عشقي است چون زمرد از برق اين زمرد هي دفع اژدها کن
بس کن که بيخودم من ور تو هنرفزايي تاريخ بوعلي گو تنبيه بوالعلا کن

Poet Rumi (Molana / Molavi) مولوی
Ghazal No: 2039
Translation:َArberi
Recited by drzeynabnowruzi
Jalāl al-Dīn Muḥammad Rūmī (Persian: جلال‌الدین محمد رومی), or simply Rumi (30 September 1207 – 17 December 1273), was a 13th-century poet, Hanafi faqih, Islamic scholar, Maturidi theologian and Sufi mystic originally from Greater Khorasan in Greater Iran
#
Recited by drzeynabnowruzi wisequotes# Poem #rumiquotes #rumi #poetry#
#persian_poetry #rumi_poetry #wisequotes# Poem #poetry
Persian [English subtitle]#Молана#Шеъри #форсӣ#
Mystic #Mysticism #love #sufism#

Видео رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن/ مولانا #Молана#Шеъри форсӣ#sufism канала جان روشن
Страницу в закладки Мои закладки
Все заметки Новая заметка Страницу в заметки