Загрузка...

سفر قهرمانی درونی از زبان سهراب سپهری ##Шеъри# форсӣ#sufism

«سهراب سپهری» ازشاعران معاصر ایران است. او را «شاعر طبیعت» نیز لقب داده‌اند.
او در کاشان سپری متولد شد. سپهری دههٔ اول و دوم زندگی خود را با علم و هنر به‌سر آورد. دههٔ سوم زندگی‌اش را به تجربه‌اندوزی و سفر و دههٔ چهارم را بیشتر در سفرهای دراز گذراند. در این دوره بود که بارها و بارها به‌: ژاپن‌، فرانسه‌، ایتالیا، هندوستان‌، آمریکا و بسیاری دیگر از کشورهای شرق و غرب سفر کرد.
زبان شعری سهراب در برخی اشعارش ساده و بی‌آلایش و در برخی دیگر آمیخته با مضامین و مفاهیم عرفانی و فلسفی و همراه با نمادهایی است که محصول سفرها و آشنایی او با آیین‌های «بودایی»، «برهمایی»، اندیشه‌های «کریشنا مورتی»، عارف معروف معاصر هندی و نیز اندیشهٔ عارفان بزرگ ایرانی و اسلامی است. جز این، سهراب با ادبیات اروپایی نیز آشنایی داشت و ترجمه‌هایی چند نیز از او باقی مانده است.
زندگی سهراب سپهری، پس از ۵۲ سال در اردیبهشت ۱۳۵۹ با بیماری سرطان به پایان رسید.
در این میان آشنایی و دوستی سهراب با ستون‌های بزرگ ادب فارسی و بیش‌ از همه «نیما یوشیج» و «فروغ فرخزاد» نشان‌ دهندهٔ کشش و ذوق ادبیِ اوست‌. سپهری با همهٔ بزرگان شعری دوران خود دوستی داشت‌ و درعین‌ حال استقلال خود را حفظ می‌کرد. دو شعر بلند «صدای پای آب» و «مسافر» و نیز مجموعه‌ شعر «حجم سبز» از بهترین آثار او است.
متن شعر:
کفشهایم کو؟
چه کسی بود صدا زد سهراب؟
آشنا بود صدا؛ مثل هوا با تن برگ
مادرم در خواب است
و منوچهر و پروانه و شاید همه‎ی مردم شهر
شب خرداد به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیه‎ها می‎گذرد
و نسیمی خنک از حاشیه‎ی سبز پتو خواب مرا می‎روبد
بوی هجرت می‎آید
بالش من پر آواز پر چلچله‎ها ست
صبح خواهد شد
و به این کاسه‎ی آب
آسمان هجرت خواهد کرد
باید امشب بروم
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی،
عاشقانه به زمین خیره نبود
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچ کس زاغچه‎ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت
من به اندازه‎ی یک ابر دلم می‎گیرد
وقتی از پنجره می‎بینم حوری
-دختر بالغ همسایه-
پای کمیابترین نارون روی زمین
فقه می‎خواند
چیزهایی هم هست؛
لحظه هایی پر اوج
مثلا شاعره‎ای را دیدم
آنچنان محو تماشای فضا بود که در چشمانش
آسمان تخم گذاشت *
و شبی از شبها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟
باید امشب بروم!
باید امشب چمدانی را
که به اندازه‎ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به آن وسعت بی‎واژه که همواره مرا می‎خواند
یک نفر باز صدا زد: سهراب!
کفشهایم کو؟
"Sohrab Sepehri" is one of the contemporary poets of Iran. He has also been nicknamed "Poet of Nature".
He was born in Kashan Sepri. Sepehri spent the first and second decades of his life with science and art. He spent the third decade of his life experimenting and traveling and the fourth decade mostly in long trips. It was during this period that he traveled many times to: Japan, France, Italy, India, America and many other countries of the East and West.
In some of his poems, Sohrab's poetic language is simple and pure, and in others, it is mixed with mystical and philosophical themes and concepts, along with symbols that are the product of his travels and familiarity with "Buddhist", "Brahmanic" religions, and the thoughts of "Krishna Murthy", a famous mystic. It is contemporary Indian and also the thought of great Iranian and Islamic mystics. Apart from this, Sohrab was also familiar with European literature and several translations have been left by him.
Sohrab Sepehri's life ended after 52 years in May 1359 with cancer.
In the meantime, Sohrab's acquaintance and friendship with the great pillars of Persian literature and above all "Nima Yoshij" and "Forugh Farrokhzad" show his literary taste. Sepehri was friends with all the great poets of his time and at the same time he maintained his independence. Two long poems "Sada Pai Ab" and "Traveler" as well as the poetry collection "Green Volume" are among his best works.#persian_poetry #poetryvideo #wisequotes #Philosophical poetry #persian
#life's philosophy #themeaningoflife #quarteto #presentmoment ـ#persian_poetry [English subtitle]#Шеъри форсӣ
#молана #poem#ادبیات_معاصر#معاصر #شعرنو #فارسی #litrature

Видео سفر قهرمانی درونی از زبان سهراب سپهری ##Шеъри# форсӣ#sufism канала جان روشن
Страницу в закладки Мои закладки
Все заметки Новая заметка Страницу в заметки