Загрузка...

سرگذشت نازگل : دختر زشت و پرمویی بودم اما یه روز تصمیم گرفتم... قسمت چهار #پادکست #داستان_واقعی

..با اینکه دستم هنوز خوب نشده بود زن خان مجبورم کرد برم تو مطبخ و برای مهموناش غذا اماده کنم . تازه کارم تموم‌شده بود که دخترخاله و خاله خان اومدن تو اتاق و با دیدن من خاله فریاد زد …
_________________________________________

🔰لیست کامل قسمت های این داستان اینجا میتونین ببینید 👇
https://www.youtube.com/playlist?list=PL9XPcSIw5CaT-vFezNlZhokYobimbiLUi

به کانال رادیو عشق خیلی خوش اومدین😍🌹
من نازنین هستم ،قصه گوی داستان
اگه از این ویدیو خوشتون اومد حتما کانال رو سابسکرایب کنید و زنگوله رو بزنید و توی کامنت ها نظراتتونو برام بنویسید

🌹🌹 لایک و کامنت = ویدئو های جذاب تر و بیشتر ❤❤
👇 با سابسکرایب کردن به جمع دوستان رادیو عشق بپیوندید 👇
https://www.youtube.com/channel/UC-8aYz1kZFGdEi9TL8G6Slw

---------------------------------------
سرگذشت غزل : با اجبار با پسردایی پدرم نامزد کردم،اما من به دوست بردارم... 👇 https://www.youtube.com/playlist?list=PL9XPcSIw5CaSvxsUg5-XFtgDo91cdbMKW

پلی لیست کامل سرگذشت گلناز 👇
https://www.youtube.com/playlist?list=PL9XPcSIw5CaTVN8CGg1w2lAMZm42L33Ex

---------------------------------------
داستان فارسی
پادکست عاشقانه
داستان سریالی
سرگذشت واقعی
سرگذشت نازگل
رادیو عشق
داستان عاشقانه با سحر
==============
#داستان
#پادکست
#داستان_فارسی
#داستان_واقعی
#رادیو_عشق

Видео سرگذشت نازگل : دختر زشت و پرمویی بودم اما یه روز تصمیم گرفتم... قسمت چهار #پادکست #داستان_واقعی канала RADIO ESHGH رادیو عشق
Страницу в закладки Мои закладки
Все заметки Новая заметка Страницу в заметки