Загрузка...

داستان واقعی : سرگذشت مرواردید قسمت 3 #داستان_واقعی #پادکست #داستان_صوتی

مامان قران و آب و آینه اماده کرده بود و من از ظهر یه بغض عجیبی تو گلوم بود نمیدونستم قراره چی بشه... ولی تو همون سن بچگیم حس میکردم خبرای بدی تو راهه...
مامان منو فرستاد تا حنا و صدا بزنم ... پاهام برای بالا رفتن از پله ها یاری نمیکرد ... در رو که باز کردم حنا خوابیده بود... چندبار صداش زدم ولی جواب نداد... اروم از شونش گرفتم و چرخوندمش که از گوشه لبش...

===================================
به کانال رادیو عشق خیلی خوش اومدین😍🌹
من سحر هستم ،قصه گوی داستان
اگه از این ویدیو خوشتون اومد حتما کانال رو سابسکرایب کنید و زنگوله رو بزنید و توی کامنت ها نظراتتونو برام بنویسید

🌹🌹 لایک و کامنت = ویدئو های جذاب تر و بیشتر ❤❤
👇 با سابسکرایب کردن به جمع دوستان رادیو عشق بپیوندید 👇
https://www.youtube.com/channel/UC-8aYz1kZFGdEi9TL8G6Slw
---------------------------------------
پلی لیست کامل سرگذشت مروارید 👇
https://www.youtube.com/playlist?list=PL9XPcSIw5CaR1otbCvLqmLfnBDq1VuYnP

پلی لیست کامل خون بس راحیل 👇
https://www.youtube.com/playlist?list=PL9XPcSIw5CaR733QrM6tRXBPzOAHzzQUn
---------------------------------------
داستان فارسی
داستان واقعی
داستان صوتی
داستان عاشقانه
داستان دنباله‌دار
داستان سریالی
سرگذشت واقعی
سرگذشت مروراید
رادیو عشق
==============
#داستان
#پادکست
#داستان_فارسی
#داستان_واقعی
#رادیو_عشق

Видео داستان واقعی : سرگذشت مرواردید قسمت 3 #داستان_واقعی #پادکست #داستان_صوتی канала RADIO ESHGH رادیو عشق
Страницу в закладки Мои закладки
Все заметки Новая заметка Страницу в заметки