Загрузка...

سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش با عنوان «نئولیبرالیسم مسلح» | Dr. Abdolkarim Soroush

این سخنرانی در فروردین 1394 برگزار شده است.

عنوان سخن من عنوان غیر متعارفی است. در سلسله‌سخنرانی‌هایی که داشته‌ام به‌طور کلی چیزی که نزدیک به این عنوان باشد پیدا نمی‌کنید. «نئولیبرالیزم مسلح» چیزی است که نسبتاً جدید می‌نماید. سِّر آن هم این است که در مقاله آخری که تحت عنوان «هله برخیز که اندیشه دگر باید کرد» نوشتم ـ و نقدی بود بر کار کسانی که به مقدسات و محترمین ادیان و مکاتب الهی توهین می‌کنند ـ آوردم که خوشبختانه مسلمانان از نعمت ناتوانی برخوردار بودند؛ یعنی ما مسلمانان و شرقیان بالمعنی‌الاعم خوشبختانه، بختیارانه، بدون اینکه خودمان خواسته باشیم واجد نعمت‌هایی بودیم. یکی اینکه ما جنگ‌های جهانی اول و دوم را راه نینداخته بودیم، ما سازندگان بمب نبودیم، پدیدآورندگان سلاح‌های شیمیایی نبودیم، یهودسوزی که به دست نازی‌ها انجام شد مسلمانان نکردند، اسرائیل را ما به وجود نیاوردیم، انگیزیسیون و محکمه‌های تفتیش عقاید را ما نداشتیم و چنان دستگاه‌های مهیب و موحشی را برای گرفتن اقرار و اعتراف یا محکوم کردن کسانی به کفر و ارتداد برپا نکردیم. استعمار که یکی از پدیده‌های بسیار زشت دوران مدرن است در عالم اسلام رخ نداده است. نمی‌گویم مسلمانان بی‌خطا بوده‌اند یا دامنشان پاک بوده است و دستشان به هیچ خطا و گناه و انحرافی نبوده است، نمی‌گویم که جنگ نکرده‌اند، سلاطین ظالم و جبار نداشته‌اند، لشکرکشی به این سو و آن سو نکرده‌اند، فتوحاتی را غاصبانه انجام نداده‌اند، این‌ها همه بوده و در همه عالم بوده البته و مسلمانان هم استثناء نبوده‌اند. اما وقتی که این حرکات و رفتارها را با چیزی که در دوران مدرن اتفاق افتاده است مقایسه کنید، می‌بینید که تفاوت از زمین تا آسمان است. دو جنگ جهانی اول و دوم در قرن بیستم که دوران اوج تمدن بشری محسوب می‌شد یکجا به‌اندازه تمام جنگ‌هایی که در طول تاریخ بشر رخ داده بود کشته به جا گذارد. سوختن، ویرانی و همه‌چیز جزء محصولات آن بود و متأسفانه این در دورانی رخ داد که دوران علم مدرن و دوران تکنولوژی مدرن و دوران تمدن جدید نامیده می‌شد ـ یا سلاح‌های شیمیایی یا سلاح‌های اتمی ‌و امثال اینها که گل سر سبد محصولات تمدن مدرن و علم و تکنولوژی مدرن بود.

در آن نامه و مقاله آورده بودم که ما از نعمت ناتوانی برخوردار بودیم. ناتوان بودیم که چنین نکردیم. شاید اگر توانا بودیم بدتر از این می‌کردیم. اما خوشبختانه، بخت با ما یار بود، تاریخ با ما بود، خدا با ما بود، شانس با ما بود، هر تعبیری که می‌پسندید؛ ولی نتیجه این شد که دست و دامن ما به این جنایات آلوده نشد و بعد هم توصیه کرده بودم که خوب است حاکمان ما در ایران یا مسلمانان این نزاهت و طهارت تاریخی را قدر بدانند و بکوشند آن را نگه دارند و حفاظت کنند و مبادا وسوسه اهریمنان و راهزنان و جهانخواران آنان را بفریبد و به دنبال فراهم کردن این نوع سلاح‌ها یا راه انداختن آن حوادث تلخ و زشت، مانند استعمار، باشند، بلکه مثل سعدی [عمل كنند] که گویی از زبان مسلمانان می‌گفت:

من آن مورم که در پایم بمالند/ نه زنبورم که از نیشم بنالند

چگونه شکر این نعمت گزارم/ که زور مردم‌آزاری ندارم

گفته بودم در همین کانادا، در شهر واترلو، در باب نعمت ناتوانی سخن می‌گفتم، اشاره کردم معلم فارسی در دبیرستان این بیت سعدی را برای ما می‌خواند. ولی اگر من به جای سعدی بودم این شعر را اینچنین می‌سرودم:

چگونه شکر این نعمت گزارم/ که دارم زور و آزاری ندارم

نکته را نگرفته بود؛ اینکه آدمی ‌زور داشته باشد و آزار نداشته باشد البته که بسیار نیکوست، اما در تاریخ بشر بسیار کم اتفاق می‌افتد که کسی بسیار پرزور و قوی باشد اما خویشتن‌دار هم باشد. همین حوادثی که در مغرب‌زمین و قرن بیستم رخ داده است به ما می‌گوید آنها که قوی‌تر بوده‌اند بی‌اخلاق‌تر و کمتر خویشتن‌دار بوده‌اند و لذا به‌ دلیل قدرت ملت‌های دیگر را استعمار کردند، ذخایر آنها را به سوی خودشان کشاندند، به‌خاطر منافع خود منافع دیگران را لگدمال کردند، کشورها را تکه‌تکه کردند، حاکمان مستبد را بر آنجا گماشتند، از آنها حمایت کردند، طرفداری کردند، حقوق بشر را برای خودشان خواستند و برای دیگران نخواستند، چشم بر رنج‌های آنها بستند و بسی امور دیگر. ای کاش زورمندان و زرمندان می‌توانستند خویشتن‌داری کنند. اما این نکته‌ای است که از قدیم همه آورده‌اند که آدمی‌ هر چه که برخورداری‌هایش از این دنیا بیشتر می‌شود در پاره‌ای از امور ضعیف‌تر می‌شود و کمتر می‌تواند حدود اخلاقی و لازم را مراعات کند. مسئله فقط اخلاقی هم نیست ـ چنانکه پیش برویم خواهم گفت. اما باری این نکته‌ای بود که من در آن نامه آوردم و توصیه کرده بودم که حتی حاکمان ایران هم همین نکته را مرعی بدارند و نگاه به تاریخ پاک و نیالوده اسلام بکنند که دست مسلمانان به بمب اتم آلوده نشده بود، سلاح‌پرور نبودند، سلاح‌فروش نبودند و مهمترین محصولات و مهمترین تجارتشان اسلحه نبود. در حالی که امروز وقتی شما نظر می‌کنید [می‌بینید] بیشترین قلم تجارت مغرب‌زمین ـ آمریکا ـ سلاح است. فروش این متاع در صدر قرار دارد و آنگاه نوبت به متاع‌های دیگر می‌رسد. یعنی اگر ما این لیبرالیزم و این نئولیبرالیزم را یک «لیبرالیزم مسلح» بخوانیم یا اگر می‌خواهید اسلحه‌فروش، اسلحه‌پرور و اسلحه‌ساز بخوانیم، سخنی به گزاف نگفته‌ایم. الان دو تجارت در جهان از همه سودآورتر هستند: یکی سلاح‌فروشی و دیگری داروفروشی و داروسازان هم به همان طرف دارند می‌روند. یعنی وسوسه‌ سلاح‌سازان و سلاح‌فروشان، داروسازان و داروفروشان را هم گرفته است. شما عجیب نمی‌بینید که مثلاً در همین آمریکا در همین کانادا یا کشورهای دیگر بهترین مغزها و دقیقترین فکرها می‌رود به سوی کشنده‌ترین سلاح‌ها! این ‌همه دستگاه‌های نظامی‌ است، غیر نظامی‌ است… مهمترین تحقیقات اینها در این زمینه است.

https://www.instagram.com/bange_chang

Видео سخنرانی دکتر عبدالکریم سروش با عنوان «نئولیبرالیسم مسلح» | Dr. Abdolkarim Soroush канала بانگ چنگ
Страницу в закладки Мои закладки
Все заметки Новая заметка Страницу в заметки