دختری که قبل از انتخاب نامش نامزد شد | داستان واقعی
دختری که قبل از انتخاب نامش نامزد شد | داستان واقعی
نویسنده : فرشته غنی
گوینده : اجمل غفوری
LET'S CONNECT!
https://www.facebook.com/afgjournal/
https://www.instagram.com/afghanistanjournal/
https://twitter.com/AfgJournal
#AfghanistanJournal
Ramesh Arman
Ramish Arman
Afghan Journal
Afghanistan Journal
Afghan Journal
afghanistan journal
Видео دختری که قبل از انتخاب نامش نامزد شد | داستان واقعی канала Afghanistan Journal
نویسنده : فرشته غنی
گوینده : اجمل غفوری
LET'S CONNECT!
https://www.facebook.com/afgjournal/
https://www.instagram.com/afghanistanjournal/
https://twitter.com/AfgJournal
#AfghanistanJournal
Ramesh Arman
Ramish Arman
Afghan Journal
Afghanistan Journal
Afghan Journal
afghanistan journal
Видео دختری که قبل از انتخاب نامش نامزد شد | داستان واقعی канала Afghanistan Journal
Показать
Комментарии отсутствуют
Информация о видео
Другие видео канала
رسوایی عشق و گرفتن زن دوم به شوهرم از من یک نوکر ساخت | داستان واقعی
اختلال روانی شدید یک دختر خانمم پیش روی همه لباس عروس را کشید | داستان واقعی
بخاطر دعوای لفظی با پدر شانزده سال از خانواده دور بودم | داستان واقعی
جسد پر خون کودکم تا صبح در بغلم بود | داستان واقعی
زنی که بار بار زنده گی میسازد | داستان واقعی
برای اینکه غذای خوب بخورم و لباس خوب بپوشم ازدواج کردم | داستان واقعی
چرا یک خواهر عاشق برادر و معشوقه اش را از هم جدا ساخت | داستان واقعی
مرد دو زنه از بار مسئولیت فرار کرد | داستان واقعی
نکاح یک دختر و یک پسر در زندان طالبان | داستان واقعی
داستان عاشقانه دو دلداده | داستان واقعی
زنان خاموش | داستان واقعی
آصف گردن دراز | داستان واقعی
پایان غم انگیز زنده گی لیلا و دخترش که خودکشی کردند | داستان واقعی
دانشگاه ها بسته شد و مرا با مرد بی سواد نامزد کردند | داستان واقعی
مجبور شدم با یک روانی ازدواج کنم | داستان واقعی
خواهرم عاشق شوهرم شد و باهم فرار کردند | داستان واقعی
شمیلا دختری که از ظلم فرار کرد عاشق مرد مصری شد | داستان واقعی
شکریه از فراق دو دخترش در امریکا اشک می ریزد | داستان واقعی
داستان عاشقانه من وقتی تمام شد که پایم قطع شد | داستان واقعی
دختری که در سیزده سالگی مادر شد | داستان واقعی
شب سقوط شوهر خارج رفت و خانم در کابل ماند | داستان واقعی