اشعار ممنوعهِ ملک الشّعرایِ بهار
شعری علیه تزویر و ظلم | فریاد ملک الشّعرایِ بهار بر بنیاد نفاق و ستم
آیا زمان آن نرسیده که نقاب از چهرهی تزویر برداریم؟ آیا نمیخواهیم بنیان ستمی را که سالهاست بر گرده انسانها سایه انداخته، از ریشه بخشکانیم؟ در این ویدیوی تکاندهنده، شما با یکی از شورانگیزترین و بیدارگرترین اشعار ایرج میرزا مواجه خواهید شد. شعری که نهتنها به نقد صریح و بیپرده نهادهای فاسد و ساختارهای ظلمآلود میپردازد، بلکه ندای قیام، بیداری و رهایی از اسارتهای فکری و اجتماعی را با زبانی محکم و آتشین سر میدهد.
"بیفکن ز پی از اساس تزویر
بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا که باید
از ریشه بنای ظلم برکند"
در این ویدیو چه میشنوید؟
این ویدیو شامل خوانش دراماتیک و تفسیر کامل این شعر کوبنده از ایرج میرزاست؛ شاعری که با زبانی بیپرده، پرده از چهرهی نفاق و ستم کنار میزند و انسان را به آزاداندیشی و طغیان در برابر ظلم فرامیخواند.
در طول ویدیو، شما با تحلیلهای زبانی، محتوایی، و تاریخی از این شعر آشنا میشوید؛ تحلیلی که شعر را نه فقط یک اثر ادبی، بلکه بیانیهای انقلابی معرفی میکند.
چرا این شعر مهم است؟
ملک الشّعرایِ بهار از پیشگامان شعر اجتماعی و انتقادی در تاریخ معاصر ایران است. او با شجاعتی بینظیر به سراغ موضوعاتی رفت که بسیاری از شاعران زمانش جرئت بیان آن را نداشتند. در این شعر خاص، ما با چهار عنصر کلیدی روبهرو هستیم:
افشای تزویر و نفاق: ملک الشّعرایِ بهار در پی نابودی ریشههای دروغ، ریا و فریبکاری است.
فراخوان به انقلاب فکری و اجتماعی: شاعر فقط به انتقاد اکتفا نمیکند، بلکه بهصراحت پیشنهاد "کندن از ریشه" میدهد.
ضرباهنگ قوی و زبان محکم: ساختار زبانی این شعر مانند کوبهای بر طبل بیداریست.
ایده نابودی کامل ساختار ظلم: ایرج تنها با اصلاح سطحی موافق نیست؛ او خواهان فروپاشی کامل بنیاد ستم است.
کسانی که از وضع موجود خستهاند و به دنبال کلامی رهاییبخش میگردند
صدای شعر، صدای وجدان بیدار است…
در جهانی که لبریز از فریب، ریا، جنگ و ستم است، شعرهایی مانند این اثر ملک الشّعرایِ بهار ، تلنگری است برای بیداری، حرکتی است به سوی نور، و فریادی است برای تغییر. این ویدیو فرصتی است تا با صدای بلند، همراه با کلمات شاعر، بگوییم: بس است! باید ریشه ظلم را از بن برکند.
ملکالشعرای بهار، با نام کامل محمدتقی بهار، در سال ۱۲۶۵ هجری شمسی (۱۸۸۶ میلادی) در مشهد متولد شد. پدرش، میرزا محمدکاظم صبوری، خود از شاعران بنام دربار قاجار بود و لقب «ملکالشعرا» داشت؛ لقبی که بعدها به فرزندش رسید.
بهار در نوجوانی به شعر و ادبیات علاقهمند شد و با بهرهگیری از آموزههای پدر و محیط علمی خانواده، بهسرعت در میان شاعران نامآور شد. در ۲۲ سالگی از طرف مظفرالدین شاه به عنوان «ملکالشعرای خراسان» منصوب شد. اما برخلاف رسم درباری، راه آزادیخواهی و مبارزه با استبداد را پیش گرفت.
او از چهرههای برجسته جنبش مشروطه بود و با نگارش اشعار سیاسی و اجتماعی، به یکی از صدای بلند مردم در برابر ظلم و خودکامگی تبدیل شد. بهار همچنین در عرصه روزنامهنگاری، تاریخنگاری، و زبانشناسی بسیار فعال بود. روزنامهی معروف «نوبهار» را منتشر کرد که محتوایی انتقادی و روشنفکرانه داشت و بارها توقیف شد.
در دوره پهلوی اول نیز، بهار لحظات دشواری را پشت سر گذاشت؛ گاه مورد توجه حکومت بود و گاه به دلیل انتقادهایش به زندان افتاد. او مدتی نیز نماینده مجلس شد و در حوزه فرهنگ و زبان فارسی نقش مهمی ایفا کرد.
ملکالشعرا بهار در سال ۱۳۳۰ هجری شمسی در تهران درگذشت. او را میتوان پلی میان ادبیات کلاسیک فارسی و ادبیات نوین اجتماعی و سیاسی دانست. آثارش تا امروز الهامبخش اهل قلم، اندیشهورزان و آزادیخواهان است.
بیفکن ز پس این اساس تزویر…
در این ویدیو با شعری کوبنده و پر از خشم مقدس، وارد دنیای پرآشوب اندیشههای ملکالشعرای بهار میشویم؛ شاعری که زبان را به شمشیر تبدیل کرد، و شعر را به صدای مردمِ خاموش. این ابیات طغیانگر، فریادیست علیه تزویر، ظلم، بیعدالتی و حاکمان نالایق.
ملکالشعرا با زبانی آتشین و بیپروا، از مخاطب میخواهد که ریشههای ظلم را از بن برکند؛ نه با تعارف و مصلحتسنجی، بلکه با ارادهای آگاهانه و انقلابی. او نه تنها به نقد حاکمان سفله و بیخرد میپردازد، بلکه خردمندان را دعوت میکند تا سکوت را بشکنند و عدالت را مطالبه کنند.
شعر مورد بحث:
بیفکن ز پس این اساس تزویر
بگسل زهم این نژاد پیوند
برکن ز بن این بنا که باید
از ریشه بنای ظلم برکند
زین بیخردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند
در این ویدیو خواهید دید:
تحلیل ادبی و معنایی این شعر عمیق و اعتراضی
بررسی بافت تاریخی و اجتماعی زمان سرودن شعر
تفسیر مفاهیم کلیدی همچون تزویر، ظلم، سفاهت و خرد
مقایسه نگاه بهار با دیگر شاعران اجتماعی ایران
پیامهای نهفته و انگیزشی شعر برای امروز ما
چرا این ویدیو را ببینید؟
اگر به دنبال شعری هستید که با جسارت تمام، پرده از چهرهی ظلم بردارد، و با زبان تیز و بُرندهاش حاکمان ظالم را به چالش بکشد، این ویدیو برای شماست. اگر دل در گروی عدالت و بیزاری از ریا دارید، این کلمات شما را صدا میزنند.
با ما همراه باشید و این پیام پرشور را به گوش دیگران برسانید. نظر شما درباره این شعر چیست؟ آیا امروز هم به چنین صدایی نیاز داریم؟ در بخش نظرات با ما در میان بگذارید و این ویدیو را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.
Видео اشعار ممنوعهِ ملک الشّعرایِ بهار канала Tabeshe Hagh (تابش حق)
آیا زمان آن نرسیده که نقاب از چهرهی تزویر برداریم؟ آیا نمیخواهیم بنیان ستمی را که سالهاست بر گرده انسانها سایه انداخته، از ریشه بخشکانیم؟ در این ویدیوی تکاندهنده، شما با یکی از شورانگیزترین و بیدارگرترین اشعار ایرج میرزا مواجه خواهید شد. شعری که نهتنها به نقد صریح و بیپرده نهادهای فاسد و ساختارهای ظلمآلود میپردازد، بلکه ندای قیام، بیداری و رهایی از اسارتهای فکری و اجتماعی را با زبانی محکم و آتشین سر میدهد.
"بیفکن ز پی از اساس تزویر
بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا که باید
از ریشه بنای ظلم برکند"
در این ویدیو چه میشنوید؟
این ویدیو شامل خوانش دراماتیک و تفسیر کامل این شعر کوبنده از ایرج میرزاست؛ شاعری که با زبانی بیپرده، پرده از چهرهی نفاق و ستم کنار میزند و انسان را به آزاداندیشی و طغیان در برابر ظلم فرامیخواند.
در طول ویدیو، شما با تحلیلهای زبانی، محتوایی، و تاریخی از این شعر آشنا میشوید؛ تحلیلی که شعر را نه فقط یک اثر ادبی، بلکه بیانیهای انقلابی معرفی میکند.
چرا این شعر مهم است؟
ملک الشّعرایِ بهار از پیشگامان شعر اجتماعی و انتقادی در تاریخ معاصر ایران است. او با شجاعتی بینظیر به سراغ موضوعاتی رفت که بسیاری از شاعران زمانش جرئت بیان آن را نداشتند. در این شعر خاص، ما با چهار عنصر کلیدی روبهرو هستیم:
افشای تزویر و نفاق: ملک الشّعرایِ بهار در پی نابودی ریشههای دروغ، ریا و فریبکاری است.
فراخوان به انقلاب فکری و اجتماعی: شاعر فقط به انتقاد اکتفا نمیکند، بلکه بهصراحت پیشنهاد "کندن از ریشه" میدهد.
ضرباهنگ قوی و زبان محکم: ساختار زبانی این شعر مانند کوبهای بر طبل بیداریست.
ایده نابودی کامل ساختار ظلم: ایرج تنها با اصلاح سطحی موافق نیست؛ او خواهان فروپاشی کامل بنیاد ستم است.
کسانی که از وضع موجود خستهاند و به دنبال کلامی رهاییبخش میگردند
صدای شعر، صدای وجدان بیدار است…
در جهانی که لبریز از فریب، ریا، جنگ و ستم است، شعرهایی مانند این اثر ملک الشّعرایِ بهار ، تلنگری است برای بیداری، حرکتی است به سوی نور، و فریادی است برای تغییر. این ویدیو فرصتی است تا با صدای بلند، همراه با کلمات شاعر، بگوییم: بس است! باید ریشه ظلم را از بن برکند.
ملکالشعرای بهار، با نام کامل محمدتقی بهار، در سال ۱۲۶۵ هجری شمسی (۱۸۸۶ میلادی) در مشهد متولد شد. پدرش، میرزا محمدکاظم صبوری، خود از شاعران بنام دربار قاجار بود و لقب «ملکالشعرا» داشت؛ لقبی که بعدها به فرزندش رسید.
بهار در نوجوانی به شعر و ادبیات علاقهمند شد و با بهرهگیری از آموزههای پدر و محیط علمی خانواده، بهسرعت در میان شاعران نامآور شد. در ۲۲ سالگی از طرف مظفرالدین شاه به عنوان «ملکالشعرای خراسان» منصوب شد. اما برخلاف رسم درباری، راه آزادیخواهی و مبارزه با استبداد را پیش گرفت.
او از چهرههای برجسته جنبش مشروطه بود و با نگارش اشعار سیاسی و اجتماعی، به یکی از صدای بلند مردم در برابر ظلم و خودکامگی تبدیل شد. بهار همچنین در عرصه روزنامهنگاری، تاریخنگاری، و زبانشناسی بسیار فعال بود. روزنامهی معروف «نوبهار» را منتشر کرد که محتوایی انتقادی و روشنفکرانه داشت و بارها توقیف شد.
در دوره پهلوی اول نیز، بهار لحظات دشواری را پشت سر گذاشت؛ گاه مورد توجه حکومت بود و گاه به دلیل انتقادهایش به زندان افتاد. او مدتی نیز نماینده مجلس شد و در حوزه فرهنگ و زبان فارسی نقش مهمی ایفا کرد.
ملکالشعرا بهار در سال ۱۳۳۰ هجری شمسی در تهران درگذشت. او را میتوان پلی میان ادبیات کلاسیک فارسی و ادبیات نوین اجتماعی و سیاسی دانست. آثارش تا امروز الهامبخش اهل قلم، اندیشهورزان و آزادیخواهان است.
بیفکن ز پس این اساس تزویر…
در این ویدیو با شعری کوبنده و پر از خشم مقدس، وارد دنیای پرآشوب اندیشههای ملکالشعرای بهار میشویم؛ شاعری که زبان را به شمشیر تبدیل کرد، و شعر را به صدای مردمِ خاموش. این ابیات طغیانگر، فریادیست علیه تزویر، ظلم، بیعدالتی و حاکمان نالایق.
ملکالشعرا با زبانی آتشین و بیپروا، از مخاطب میخواهد که ریشههای ظلم را از بن برکند؛ نه با تعارف و مصلحتسنجی، بلکه با ارادهای آگاهانه و انقلابی. او نه تنها به نقد حاکمان سفله و بیخرد میپردازد، بلکه خردمندان را دعوت میکند تا سکوت را بشکنند و عدالت را مطالبه کنند.
شعر مورد بحث:
بیفکن ز پس این اساس تزویر
بگسل زهم این نژاد پیوند
برکن ز بن این بنا که باید
از ریشه بنای ظلم برکند
زین بیخردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند
در این ویدیو خواهید دید:
تحلیل ادبی و معنایی این شعر عمیق و اعتراضی
بررسی بافت تاریخی و اجتماعی زمان سرودن شعر
تفسیر مفاهیم کلیدی همچون تزویر، ظلم، سفاهت و خرد
مقایسه نگاه بهار با دیگر شاعران اجتماعی ایران
پیامهای نهفته و انگیزشی شعر برای امروز ما
چرا این ویدیو را ببینید؟
اگر به دنبال شعری هستید که با جسارت تمام، پرده از چهرهی ظلم بردارد، و با زبان تیز و بُرندهاش حاکمان ظالم را به چالش بکشد، این ویدیو برای شماست. اگر دل در گروی عدالت و بیزاری از ریا دارید، این کلمات شما را صدا میزنند.
با ما همراه باشید و این پیام پرشور را به گوش دیگران برسانید. نظر شما درباره این شعر چیست؟ آیا امروز هم به چنین صدایی نیاز داریم؟ در بخش نظرات با ما در میان بگذارید و این ویدیو را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.
Видео اشعار ممنوعهِ ملک الشّعرایِ بهار канала Tabeshe Hagh (تابش حق)
tabeshe hagh تابش حق شاعران بزرگ ایران ملک الشعرای بهار درود روشنگری صدای بیصداها، تاریخ سیاسی ایران
صدای بیصداها صدای بیصداها تاریخ سیاسی ایران شعر انگیزشی، بیداری ملت، شعر انگیزشی بیداری ملت صدای مردم، ادبیات مقاومت ادبیات مقاومت صدای مردم ادبیات مشروط شعر اجتماعی شعر سیاسی شعر سیاسی ملک الشعرای بها ظلم و تزویر، شعر اعتراضی، عدالت عدالت شعر اعتراضی ملک الشعرای بهار ظلم و تزویر آزادیخواهی در شعر فارسی شعر اجتماعی ملک الشعرای بهار
Комментарии отсутствуют
Информация о видео
4 мая 2025 г. 22:00:54
00:00:23
Другие видео канала