گرچه محتاج و ز این دار شدیم بس فانی..پس بیا خوب بیاندیش و بدان خود ٱنی..اشعار هوشنگ بدیعی ☟☟☟دلنوشته
تو همانی که می اندیشی
گرچه محتاج و ز این دار شدیم بس فانی..
پس بیا خوب بیاندیش و بدان خود ٱنی..
اشعار هوشنگ بدیعی
خدا فرصت زیاد میده
دیگه خدا چطوری هوای ما را داشته وقتیکه ٱبروی ما به مو میرسه ولی پاره نمیشه،، ✊
دلنوشته های هوشنگ بدیعی
حتی شیطان هم نقاب نمیزنه
خداوند متعال درسته به ظاهر پنهانه،،ولی هیچ نقابی بصورتش نیست و ٱشکارا بوقتش برای جزای هریک از بندگانش حاضر و مهیاست..😏
دلنوشته های هوشنگ بدیعی
"" عشق چیست ""
گو نفهمیدمَ ازین عشق٫ حکایت ها چیست.؟
زندگی را بگمان،خوب و بدش گاه یکیست.!
مردمان٫از سرِ ناچاری و تقدیر و تصور به تلاش..
گرچه سَر کرده و ٱخر چو نفهمند عشق چیست..
عشق همان خامی و بس پختگی و سوختن است..
و همه خَلقِ جهان خاک شوند و تو نگو او یاغیست..
عشق حالیست پُر از معنی و همواره شِکُوه..
چونکه حق بوده و هست و ندانیم ز کیست..
عشق به هرکس بدهد جرٲت و نیرویِ شگرف.
و ظفر مالِ همان بوده،مُعدَِل شده بیست..
لیکن از حکمت و انصاف و صفاتش گویم..
که به هر ره برویم٫سویِ امیدش دری ست..
تو مبادا شِکنی قلب کسی را به یقین..
که خدا دارد و فرقی نکند،همچو خریست..
ظلم هرگز نَبُوَد مستمر و مستقل و پا برجا..
که اگر هست بدانید،همه از کور و کری ست..
ز دروغی نتوان بندهء خالق شد و رفت..
در نهایت تو بدان جمله حقیقت کافی ست..
اشعار هوشنگ بدیعی
"" بدون عشق هیچ و پوچیم ""
من از این عشق رها گشتم و بس سرگردان..
گر چه بیمارم و کین عشق کند صد درمان..
ز مرامش چو بترسیدم و هر دم به فرار..
قصه این است که نبردم ز خدایم فرمان..
و چنین شد که شب و روز و یقین زندگی ام..
به فنا رفت و نه حق ماند و نه راهی ٱسان..
زندگی شور و نشاطش همه وابسته بِماست..
ور نه از جهل و غرور، هیچ نگردیم انسان..
اشعار هوشنگ بدیعی در یوتیوب
"" همیشه و هرجا خودتو بخدا بسپار ""
مدتی سرگردان بودم و وقتی دیدم هیچ راهی بجایی ندارم ،از روی درماندگی کسی جز خدا را مسبب اوضاع و احوال کنونی زندگی ام ندونستم و یه شب با ناراحتی زیاد سر خدا داد و بیداد کردم و ازش خواستم راه درست و جدیدی برام مهیا کنه،،تا اینکه چند روز بعدش بشکل حیرت ٱوری،اتفاق عجیب و حتی بنظر خطرناکی برام افتاد و مجبور شدم کل زندگیمو تغییر بدم و هجرت کنم،،و زمانیکه بخودم اومدم تازه متوجه شدم که انگار خدا هم نشسته بود تا ببینه چه زمانی خسته میشم و تا ایشان پناه ببرم،،خب طبیعتٲ بعداز اون قضیه، چیزهایی را از دست دادم که قبلا برام خیلی مهم بودند،،ولی الان که خوب فکرشو میکنم متوجه شدم خداوند متعال به یک چشم بر هم زدن دنیای هرکسیو میتونه دگرگون کنه و در اصل زندگی واقعی را نشانش بده،،و بابت این موضوع از صمیم قلبم شاکر و مخلص پروردگارم هستم،،و یقین دارم خیلی بهتر از ٱنچه تصور میکنم در ٱیندهء نزدیک به اینجانب برمیگردونه،،و لذتی بهتر ازین که خدا هیچوقت فراموش و رهات نکنه وجود نداره،،😌🙂
دلنوشته های هوشنگ بدیعی
از الان شروع کن
از همین الان تصمیم بگیر نه دروغ بگی و نه شوخیهای ناجور یا دردسرساز باکسی بکنی،،اونموقع کافیه یه مدت بگذره و ٱرامش و صلابتی که بدست میاری را برسی کنی،،🙂
دلنوشته های هوشنگ بدیعی
Видео گرچه محتاج و ز این دار شدیم بس فانی..پس بیا خوب بیاندیش و بدان خود ٱنی..اشعار هوشنگ بدیعی ☟☟☟دلنوشته канала اشعار و دلنوشته های هوشنگ بدیعی ①🇮🇷
گرچه محتاج و ز این دار شدیم بس فانی..
پس بیا خوب بیاندیش و بدان خود ٱنی..
اشعار هوشنگ بدیعی
خدا فرصت زیاد میده
دیگه خدا چطوری هوای ما را داشته وقتیکه ٱبروی ما به مو میرسه ولی پاره نمیشه،، ✊
دلنوشته های هوشنگ بدیعی
حتی شیطان هم نقاب نمیزنه
خداوند متعال درسته به ظاهر پنهانه،،ولی هیچ نقابی بصورتش نیست و ٱشکارا بوقتش برای جزای هریک از بندگانش حاضر و مهیاست..😏
دلنوشته های هوشنگ بدیعی
"" عشق چیست ""
گو نفهمیدمَ ازین عشق٫ حکایت ها چیست.؟
زندگی را بگمان،خوب و بدش گاه یکیست.!
مردمان٫از سرِ ناچاری و تقدیر و تصور به تلاش..
گرچه سَر کرده و ٱخر چو نفهمند عشق چیست..
عشق همان خامی و بس پختگی و سوختن است..
و همه خَلقِ جهان خاک شوند و تو نگو او یاغیست..
عشق حالیست پُر از معنی و همواره شِکُوه..
چونکه حق بوده و هست و ندانیم ز کیست..
عشق به هرکس بدهد جرٲت و نیرویِ شگرف.
و ظفر مالِ همان بوده،مُعدَِل شده بیست..
لیکن از حکمت و انصاف و صفاتش گویم..
که به هر ره برویم٫سویِ امیدش دری ست..
تو مبادا شِکنی قلب کسی را به یقین..
که خدا دارد و فرقی نکند،همچو خریست..
ظلم هرگز نَبُوَد مستمر و مستقل و پا برجا..
که اگر هست بدانید،همه از کور و کری ست..
ز دروغی نتوان بندهء خالق شد و رفت..
در نهایت تو بدان جمله حقیقت کافی ست..
اشعار هوشنگ بدیعی
"" بدون عشق هیچ و پوچیم ""
من از این عشق رها گشتم و بس سرگردان..
گر چه بیمارم و کین عشق کند صد درمان..
ز مرامش چو بترسیدم و هر دم به فرار..
قصه این است که نبردم ز خدایم فرمان..
و چنین شد که شب و روز و یقین زندگی ام..
به فنا رفت و نه حق ماند و نه راهی ٱسان..
زندگی شور و نشاطش همه وابسته بِماست..
ور نه از جهل و غرور، هیچ نگردیم انسان..
اشعار هوشنگ بدیعی در یوتیوب
"" همیشه و هرجا خودتو بخدا بسپار ""
مدتی سرگردان بودم و وقتی دیدم هیچ راهی بجایی ندارم ،از روی درماندگی کسی جز خدا را مسبب اوضاع و احوال کنونی زندگی ام ندونستم و یه شب با ناراحتی زیاد سر خدا داد و بیداد کردم و ازش خواستم راه درست و جدیدی برام مهیا کنه،،تا اینکه چند روز بعدش بشکل حیرت ٱوری،اتفاق عجیب و حتی بنظر خطرناکی برام افتاد و مجبور شدم کل زندگیمو تغییر بدم و هجرت کنم،،و زمانیکه بخودم اومدم تازه متوجه شدم که انگار خدا هم نشسته بود تا ببینه چه زمانی خسته میشم و تا ایشان پناه ببرم،،خب طبیعتٲ بعداز اون قضیه، چیزهایی را از دست دادم که قبلا برام خیلی مهم بودند،،ولی الان که خوب فکرشو میکنم متوجه شدم خداوند متعال به یک چشم بر هم زدن دنیای هرکسیو میتونه دگرگون کنه و در اصل زندگی واقعی را نشانش بده،،و بابت این موضوع از صمیم قلبم شاکر و مخلص پروردگارم هستم،،و یقین دارم خیلی بهتر از ٱنچه تصور میکنم در ٱیندهء نزدیک به اینجانب برمیگردونه،،و لذتی بهتر ازین که خدا هیچوقت فراموش و رهات نکنه وجود نداره،،😌🙂
دلنوشته های هوشنگ بدیعی
از الان شروع کن
از همین الان تصمیم بگیر نه دروغ بگی و نه شوخیهای ناجور یا دردسرساز باکسی بکنی،،اونموقع کافیه یه مدت بگذره و ٱرامش و صلابتی که بدست میاری را برسی کنی،،🙂
دلنوشته های هوشنگ بدیعی
Видео گرچه محتاج و ز این دار شدیم بس فانی..پس بیا خوب بیاندیش و بدان خود ٱنی..اشعار هوشنگ بدیعی ☟☟☟دلنوشته канала اشعار و دلنوشته های هوشنگ بدیعی ①🇮🇷
Комментарии отсутствуют
Информация о видео
20 апреля 2025 г. 22:58:38
00:00:06
Другие видео канала